بنام خدا
زندگی درغارها و دخمه به صدها سال پیش برمی گردد، آن زمانی که شاید بشر فکر پیشرفت و زندگی مدرن امروزی را هم نمی کرد؛ احتمالا برای شما غیر قابل باور باشد که امروزه فردی بتواند در دخمه ها زندگی را به سر برد، اما با کمال تاسف هنوز دخمه نشینی در ایران وجود دارد!
"علمدار" فردی کر و لال است که با همسرش "خاور" در دخمه ای بر بلندای کوه های روستای اکبر آباد شهرستان جم و در بدترین شرایط بهداشتی و معیشتی به سر می برد.
"علمدار" اگر چه امروز حتی قادر به راه رفتن هم نیست، اما آن گونه که "خاور" می گوید، روزگاری مردی قوی و تنومند بوده است. پاهای این پیرمرد ورم دارد و او از درد، بسیار رنج می برد و به ناچار همسرش وظیفه تهیه آذوقه را بر عهده گرفته است. این زن پیر و خسته هر روز باید دامنه کوه تا دخمه را بپیماید تا نانی را که از کارگرانی که آن اطراف کار می کنند گرفته و به همراه شوهرش بخورد.
خوراک این زوج در همه وعده های غذایی تنها نان و آب است.
"خاور" می گوید: اگر خانه ای در روستا داشتیم به آنجا می رفتیم، در گذشته تعدادی بز و گوسفند داشتیم که نمی دانیم چه کسی آنها را برده است.
پیر زن می گوید، "علمدار" به دلیل دردی که از ناحیه پایش احساس می کند، نمی تواند راه برود و مدتهاست که در این دخمه مانده و به پایین کوه نرفته است. و ادامه می دهد: علمدار مدتهاست که حمام نرفته است.
آنها فرزندانی هم دارند: دو پسر و یک دختر؛ دخترشان ازدواج کرده و یکی از پسرانش نیز در جم کارگری می کند، در مورد پسر دیگرش هم چیزی به ما نگفتند.
این دو بسیار مهمان نوازند و اگر به دیدارشان رفتید باید حتما اندکی هم در خانه شان بنشینید تا دلگیر نشوند. هر آنچه دارند(آب و نان) را با شما تقسیم می کنند.
این زن و شوهر از هیچ چیز و هیچکس گلایه ای ندارند و اساسا نمی دانند گلایه کردن یعنی چه! نمی دانند که دولت چیست، یا کیست و کجاست! نمی دانند که آنها هم حقی دارند! حد اقل یک توجه خشک و خالی از سوی مسوولین؛ از آن هم بی خبرند!
نمی دانیم آیا در سرشماری اخیر کسی اطلاعات "علمدار" و همسرش را خواسته یا نه! آیا این دو جزو جمعیت ایران به حساب می آیند یا خیر؟! ولی "علمدار" و همسرش هم خدایی دارند.
منبع: استان نیوز
نظرات شما عزیزان: